انسان طبیعت معماریروان شناسیزنگ تفریح معماریمطالعات اولیه پروژه
دانلود پاورپوینت مفهوم وهم در مبانی نظری معماری
مقدمه
وهم با مفاهیمی چون ترس، خیال ، تصور ، بی مکانی ، بی زمانی و … هم پایه است . اما مفهوم ما از وهم، ترس نیست بلکه یک مرتبه قبل است. هنگام دریافت ، وهم حس است .
و هم در نگاه اول یعنی ندانستن ، نفهمیدن ، اما وهم ناشی از دانش کم و احاطه نداشتن است ما چیزی را میدانیم اما نمیشناسیم، چون احاطه نداریم. مثلا سایه را میشناسیم اما چیزی که سایه را ایجاد کرده را نه ، و وهم آغاز میشود و به دنبال خود شاید
ترس را بیاورد و هم اینکه این سایه چیست آیا … ?!!!
ذهن مدتی می گردد و مناسب ترین شی ، فرد یا حتی خیالی را جایگزین میکند اما باز هم تا چشم تایید نکند دل آرام نمگیرد.
ذهن ما بر اساس آنچه تا به حال یافته است ما را یاری میدهد و شاید آن سایه گزینه ای جدید یا تجربه ای نو باشد.راستی تال به حال فکر کرده اید که شاید ذهن ما منشاء وهم باشد شاید همه چیز واقعی هستند و ما آنها را به اشکالی که میخواهیم می بینیم ، آری شاید
وقتی که خوابیم در دنیای واقعی و صحیح زندگی میکنیم و هنگام بیداری به خواب فرو می رویم .شاید ذهن ما مطیع خواستههای ماست، از آن هنگام که ندانستن و گم کردن در
ما شروع شد ، شاید از تولد همان لحظه که آدم و حوا به خطا ، تبدیل به یگانگان این سرزمین شدند، و از آن روز تا به امروز ما هنوز به دنبال گم شده ای هستیم ، به دنبال روح عریانی که سراسیمه به دنبال ما میگردد ، و ما همیشه برای یافتن آن به تمام کوچه پس کوچه های ندانستن و دانستن ذهن سرک میکشیم.
اما هرگاه پنجره ای باز به سوی صدایی آشنا میبینیم در پس آن باز دیواری است. دیواری از وهم … اما ما می توانیم لحظه ای چون افلاطون دیوار را چون پرده حریری به آرامی کنار زنیم و در پی آن بالا رویم ، سبک شوییم و رها از تمام ذهنییات به سمت نور حقیقت پرواز کنیم .
واین خود ، فضا ، زمان ، مکان و اتفاقهایی نو را میسازد و ذهن باز در دام بازی های ماهرانه خود اسیر میشود و پایان این راه یا ابدیت است یا ازلیت مهم این است که ما در میان راه ساکن نیستیم یا به ابدیت خواهیم رسید و روح حقیقت را خواهیم دید ویا به ازل(تولد) باز می آییم وروح حقیقت در کنار ما ظاهر میشود.
انسان در این لحظه به شوق وشور میرسد و میخواهد دیگران از او بدانند، آنچه را می بیند وحقیقت میداند بشناساند و انجاست که دست به خلق می زند.
یا با قلمویی، سفیدی بومی را وهم آلود میکند: دانه را در خاک می گذارد و حقیقت را از آن می رویاند : یا با دست هایش انسانی را غرق در وهم میتراشد که عین حقیقت است :یا حقیقت را در بیتی به تبلور وا میدارد؛ و یا خلق میکند؛ فضایی را که در آن می توان جاری بودن حقیقت را دید. انسان خالق متولد می شود و …
شاید تو هم تجربه کرده باشی هنگامی که زیر گنبد مسجد شیخ لطف الله نور مطلق را دیدی. آری شاید هنگامی که سرما و رطوبت زیر زمینهای کویری تحکم نشستن رادر تو ایجاد کرد ویا حتی زمانیکه خشت خشت گنبد مسجد امام تو را خالصانه به سجده وا داشت.
آشنایی با افلاطون
افلاطون (824-43 پیش از میلاد ( شاگرد سقراط بود. اودر پی کشف رابطه میان آنچه از یک سو جاوید و تغییر ناپذیر است و آنچه از سوی دیگر روان است بود. او عقیده داشت که هر چیزملموس در طبیعت روان است. پس جوهری وجود ندارد که تجزیه نشود .
افلاطون برای تشریح نظرش افسانه ای می گوید :
افسانه غار :
تصور کن گروهی در غاری زیر زمین زندگی میکنند. همه پشت به دهانه ی غار نشسته اند و دست ها و پاهای آنها را طوری بسته اند که جز دیوار عقب غار جایی را نمی بینند . پشت سر آنها دیواری بلند است و موجوداتی آدم گونه از پشت آن رد می شوند ، و پیگره هایی به شکلهای گوناگون با خود حمل میکنند و اینها را بالا بر فراز دیوار نگه داشته اند . آتشی هم در پشت این پیکرهها شعله ور است و سایههای لرزان آنها بر دیوار عقب آنها می افتد . پس تنها چیزی که غار نشینان میتوانند ببینند همین بازی سایه هاست. این جماعت از روزی که به دنیا آمدند بدین حالت نشسته بوده اند از این رو گمان میکنند چیزی جز این سایه ها وجود ندارد .
حال تصور کن یکی از این غار نشینان موفق شود خود را از بند رها سازد . اولین چیزی که از خود می پرسد آن است که این سایهها از کجا می آیند. همین که به عقب بر می گردد و پیکرههای متحرک را بالای دیوار میبیند؛ به نظرت چه حالی پیدا می کند ؟ ابتدا نور تند خورشید چشمهای او را میزند . از روشنی و شفافی پیکرهها به حیرت می افتد زیرا تا کنون تنها سایه های آنها را دیده بود . واگر بتواند از دیوار بالا برود و از آتش بگذرد و پا در جهان خارج بنهد ، از این هم حیرت زده تر خواهد شد. از تماشای آن همه زیبایی چشم های خود را خواهد مالیید .
رنگها و شکلها را برای نخستین بار به وضوح خواهد دید. حیوانات و گلها را که تا کنون تنها سایه ضعیف آنها را در غار دیده بود حال به شکل واقعی خواهد دید . ولی هنوز هم از خود می پر سد این همه گل و حیوان از کجا می آیند. آنگاه چشمش به خورشید آسمان می افتد و می فهمد این سر چشمه حیات همه ی گلها و حیوانات است همان گونه که آتش سایه ها را در غار پدیدار میکرد . غار نشین نیکبخت میتواند از این هم قدم فرا تر گذارد و به اطراف واکناف برود و از آزادی تازه یافتهی خویش بهره برد ولی در عوض به فکر آنهایی که هنوز در غارند میافتد . باز میگردد . و به آنجا که میرسد میکوشد به غار نشینان بقبولاند که سایه های روی دیوار باز تاب لرزان چیزهای حقیقی» است. ولی آنها حرفش را باور نمی کنند . دیوار غار را نشان می دهند ومی گویند چیزی جز آنچه به چشم میبینیم وجود ندارد . و سرانجام او را می کشند.»
افلاطون در افسانه ی غار میخواهد بگوید که فیلسوف از تصویرهای سایه وار این جهان به اندیشه های حقیقی نهان در پشت پدیدههای طبیعی میرسد ، واحتمالا به سقراط نیز می اندیشد ، که به دست غار نشینان کشته شد چون تصورات معمول و مرسوم آنها را بر هم زد و سعی گردراه بصیرت واقعی را بر آنها بگشاید.
افلاطون میخواهد بگوید رابطه ی تاریکی غار و چگونگی دنیای بیرون همانند است با رابطه ی صورتهای جهان طبیعی و صورتهای عالم مثال . نمی گفت جهان طبیعی تاریک و غم انگیز است می گفت در قیاس با روشنایی عالم مثل تاریک و غم انگیز است . تصویر یک منظره ی زیبا تاریک وغم انگیز نیست. اما به هر حال فقط یک تصویر است .
منابع و مأخذ:
1 آنتونی سی ، آنتونارس بوتیقای معماری آفرینش در معماری، جلد اول ترجمه ی احمد رضا آی . تهران: سروش 1381
2- گردر،یوستسو دنیای سوفی . ترجمه حسن کامشاد
3 نقیب زاده ، میر عبد الحسین . درآمدی به فلسفه کتابخانه طهوری. چاپ دوم 1372 باخ ریچارد . اوهام . ترجمه سپیده عندلیب گلشن چاپ سوم 1380
این فایل دارای 44 اسلاید به صورت پاورپوینت میباشد.
دانلود مستقیم از سایت معماری بنا: