سبک های معماری

دانلود پاورپوینت معرفی معماری دیکانستراکشن

معماری دیکانستراکشن فلسفه:

معنی دکانستراکتیویسم در فرهنگ لغت «لیتره» در زبان فرانسوی در غالب سه معنا آورده شده است: اولین مورد اصطلاح دستوری آن است، به معنای بر هم زدن ساختار دستوری واژه‌های یک جمله . به عبارتی دیگر، اگر کلمات یک جمله را عوض کنید، آن جمله را دکانستراک کرده‌اید. معنای دوم، معنای باز کردن و پیاده کردن است، یعنی باز کردن و پیاده کردن قطعات یک دستگاه، برای حمل آن به جای دیگر. اما معنایی که ژاک دریدا بسیار به آن توجه می‌کند، معنای «رفلکسیو» آن است؛ یعنی خودساختارشکنی که از خارج تحمیل نمی‌شود، بلکه ساختار، خود به خود تغییر پیدا می کند.

دیکانستراکتیویسم از اواخر دهه 80 توسط معمارانی مانند پیتر آیزنمن «Peter Eisenman»، برنارد چومی «Bernard Tschumi» و … در معماری مطرح شد. دیکانستراکتیویسم سعی دارد تا ساختار اندیشه و نظم محوری را که به جهان ما تحمیل شده را تغییر دهد. چنین معنایی که از طریق ساختاری نظام یافته تحمیل می شود، تفسیرهای دیگری که در همان زمینه با اعتباری یکسان عرضه می شوند را سرکوب کرده و امکان تنوع فکری و ذهنی خارج از این چهارچوب را به خصوص از مخاطب می گیرد.

معماری دیکانستراکشن تعریف:

این واژه در فارسی به معنی گشودن اساس و ساختمان یک مفهوم،‌یک تصور ،‌یک تعریف و یا یک بنا.
یک مثال از گشودن مفاهیم این است که جمله معروف دکارت «من فکر میکنم پس هستم» را با این پرسش روبرو سازیم که« از کجا میدانی که فکر میکنی؟»
پس پیام پذیرفتنی دیکانستراکشن میتواند این باشد که اکنون باید آنچه غیر منطقی پنداشته میشده به حساب اید و منطقی بودن هر قضیه براساس معیارهای گذشته شرط پذیرفتن ان نیست.

معماری دیکانستراکشن مفهوم:

مفاهیمی که به عنوان مبانی دیکانس مطرح میشوند :
متن : انتقال دهنده یک مفهوم نیست بلکه سازنده چندین مفهوم و انتقال دهنده چندین موضوع است.
نگرش چند وجهی
از بین رفتن نظام ارزشی
ارائه تفسیر ها و تاویل کامل و مختلف از یک موجودیت که میتوانند با خودشان در تضاد باشند.

معماری دیکانستراکشن ژاک دریدا

ژاک دریدا فیلسوف،منتقد سیاسی و نظریه پرداز فرانسوی در پانزدهم جولای ۱۹۳۰ در الجزایر متولد شد. او در سال ۱۹۴۹ الجزایر را به قصد فرانسه برای تکمیل تحصیلات ترک گفت و در سال ۱۹۵۲ وارد دانشگاه پاریس شد ودر آنجا زیر نظر افرادی چون میشل فوکو و لویی و… به تحصیل پرداخت.دریدا از سال ۱۹۶۴-۱۹۸۴ در دانشگاه سوربن به تدریس فلسفه پرداخت.
آنچه بعدها سبب شهرت دریدا شد سخنرانی وی در دانشگاه جان هاپکینز با عنوان « ساختار نشانه و بازی در گفتمان علوم انسانی »به سال ۱۹۶۶ بود. در این سخنرانی بود که وی مهرپایانی بر ساختارگرایی زد و برای نخستین بار از اصطلاح Deconstruction به عنوان روشی برای گذر از ساختار های متافیزیکی متن بهره جست.

دریدادر برابر هستی شناسی:

دریدا در اصل با نظریه حقایق مطلق – یعنی قائل شدن ” مرکز ” ی برای وجود انسان از نوعی که هیدگر دنبال می کند – مخالف است . در واقع در ‹مهمیزها› او نیچه و هوسرل ، هیدگر و تمام سنت هرمینوتیک را – و حتی باید گفت خود را – به ریشخند می گیرد . متافیزیک ساختار روشنفکرانه ای را ارائه می دهد که در نوع خود نمی تواند به ذات هر چیز نفوذ کند – البته بجز به نتایج ناب و تفکر بی واسطه – به عبارتی ، این جریان خارج از تماس با این دنیا است . همانطور که دیدیم افلاطون کوشید جهان محسوس و جهان مکانیکی و پراگماتیک را مانع شود . او تنها به تفکر در جهان معقول خودش اعتماد داشت و نتیجه آنکه — او فضایی کاملا بی ارزش و تیره رنگ بود . دنیای محسوس نیچه به حزب نازی الهام بخشید . پدیدار شناسی هیدگر ، ظاهرا ادراک ناچیزی از انسان به وی داد که هیتلر را به عنوان منجی عالم دید . این تصادفی نیست که ریسمان فاشیست – هر چند باری – از میان تاریخ متافیزیک عبور می کند .
قبلا دیدیم که جهان شناسی متافیزیک در مصادف با حمله چنگالهای گالیله یکسر متلاشی شد ، مانند سروسامان یافتن تفکر معقول از طریق مشاهدات محسوس ، کاربرد تلسکوپ ها و نیز تجربیات پراگماتیک او با غلتیدن به پایین سطوح شیبدار .

پراگماتیسم(عمل گرایی):

پراگماتیسم فلسفه ای است عملی که تاریخ آن به دوران یونان باستان می رسد . واژه Pragma به معنی ‘ عمل ‘ است . پراگماتیک ها ، پایه های فلسفی ریشه داری نداشتند تا اینکه در اواخر قرن نوزدهم چارلز ساندرز پیرس پراگماتیسم خود را توسعه داد. برای پیرس حقیقت هر چیز به تمامی در کارهای عملی او نهفته بود .
این جسم سخت است ، عملا به این معنی است که : کوشش در خراش دادن آن بیهوده است .
البته معماران پراگماتیسم مفهوم ویژه ای دارد . ساختمان ها را باید با دستاوردهای عملی شان سنجید . ضمنا به خاطر وجود چندین پراگماتیست ، نویسنده برای هر
دیکانستراکشنیست روشن فکر پیشنهادی دارد : دیکانستراکشن پراگماتیک می تواند سر تا پا معتبر ، به تمامی جالب توجه جدی تر و اصلا روشنفکرانه باشد .

کلام محوری:

اما در مورد کلام محوری دریدا : Logos در زبان یونانی به معنای کلام است .
اما بیشتر غربیان لوگوس را از طریق انجیل یوحنا می شناسند : در آغاز کلیه بود و کلیه نزد خدا بود و کلیه خدا بود ، پس لوگوس به معنای کلیه در حقیقت خدا بود .
همچنین در تعبیر و تفسیر دیکانستراکشنیست ، الیس اشاره بر این دارد که این تعابیر معمولا به بعضی گفته ها درباره متافیزیک حضور نزدیک است : به انظمام اینکه اعتقاد به آن خطایی فلسفی تلقی می شود .
تفرق بر هستی درکی از کلام خدا را روا می دارد … حتی اگر این درک بدون رایحه ای از خدا است که با اصوات و آهنگهای ناموزون می تواند طنین اندازد این برتری زبان را بنیاد می نهد و در آن لانه می گزیند …
بنابراین ، در واقع حضور و واقعیت در این کلام لایتناهی فرو نشانده شده اند . زمینه ای وسیع تر ، کلام محوری نامگذاری مشخص دریدا برای نوعی درگیری فلسفی قدیمی در مورد رابطه واژه بت ریشه لغوی آن است .دریدا بر این باور است که حمله به کلام محوری به هر حال مطلب تازه ای را عنوان کرده است .

توجه :این فایل شامل ۵۴ اسلاید به صورت پاورپوینت میباشد.

دانلود مستقیم از سایت معماری بنا:


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

دکمه بازگشت به بالا